عاشقان حسینی
چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:, :: 19:11 ::  نويسنده : میرانی

پرونده اش را زیر بغلش گذاشتند و بیرونش کردند

ناظم با رنگ قرمز و چهره برافروخته فریاد کشید :

بهت گفته باشم ، تو هیچی نمی شی ، هیچی

مجتبی نگاهی به همکلاسی هایش انداخت ،

آب دهانش را قورت داد

خواست چیزی بگوید اما ، سرش را پایین انداخت و رفت

برگه مجتبی ، دست به دست بین معلم ها می گشت

اشک و خنده دبیران در هم آمیخته بود

امتحان ریاضی ترم اول...

 



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:, :: 19:2 ::  نويسنده : میرانی

گفت : آیا دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟! نور/۲۲

گفتم : چرا...

گفت : پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و بعد تـوبـه کنید. هود/۹۰

گفتم : گناهم زیاد است 

گفت : مگر نمی‌دانید خداوند تـوبـه را از بنده‌هایش قبول می‌کند؟! توبه/۱۰۴

گفتم : دیگر روی توبه ندارم 

گفت : خدا عزیز و دانا است و آمرزنده‌ی گناه و پذیرنده‌ی تـوبـه. غافر/۳

گفتم : برای کدام گناهم توبه کنم؟

گفت : خدا همه‌ی گناه‌هان را می‌بخشد. زمر/۵۳

گفتم : حتی اگر تکرار بشه؟

گفت : به جز خدا کیست که گناهان را ببخشد؟ آل عمران/۱۳۵

گفتم : تسلیم رحمت خدا هستم

خدایا پس ببخش ...

ببخش ازاینکه امانتدار خوبی نبودم ...                                                                                          دلی که به امانت داده بودی در این شب هاشکست.



چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:, :: 18:59 ::  نويسنده : میرانی
لئوناردو داوینچی موقع کشیدن تابلو “شام آخر” دچار مشکل بزرگی شد: می بایست “نیکی” را به شکل "عیسی” و “بدی” را به شکل “یهودا” یکی از یاران عیسی که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند، تصویر می کرد. او کار را نیمه تمام رها کرد تا مدل‌های آرمانی‌اش را پیدا کند.
 
روزی در یک مراسم همسرایی, تصویر کامل مسیح را در چهره یکی از جوانان همسرا یافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره اش اتودها و طرح‌هایی برداشت.
 
سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقریباً تمام شده بود ؛ اما داوینچی هنوز برای یهودا مدل مناسبی پیدا نکرده بود. کاردینال مسئول کلیسا کم کم به او فشار می آورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند.
 
نقاش پس از روزها جست و جو , جوان شکسته و ژنده پوش مستی را در جوی آبی یافت. به زحمت از دستیارانش خواست او را تا کلیسا بیاورند , چون دیگر فرصتی بری طرح برداشتن از او نداشت. گدا را که درست نمی فهمید چه خبر است به کلیسا آوردند، دستیاران سرپا نگه‌اش داشتند و در همان وضع داوینچی از خطوط بی تقوایی، گناه و خودپرستی که به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداری کرد.
 
وقتی کارش تمام شد گدا، که دیگر مستی کمی از سرش پریده بود، چشمهایش را باز کرد و نقاشی پیش رویش را دید، و با آمیزه ای از شگفتی و اندوه گفت: “من این تابلو را قبلاً دیده ام!” داوینچی شگفت زده پرسید: کی؟! گدا گفت: سه سال قبل، پیش از آنکه همه چیزم را از دست بدهم. موقعی که در یک گروه همسرایی آواز می خواندم , زندگی پر از رویایی داشتم، هنرمندی از من دعوت کرد تا مدل نقاشی چهره عیسی بشوم!

“می توان گفت: نیکی و بدی یک چهره دارند ؛ همه چیز به این بسته است که هر کدام کی سر راه انسان قرار بگیرند.”

پائولو کوئیلو

 


درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاشقان حسینی و آدرس asheghanehosseini.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 123
بازدید دیروز : 39
بازدید هفته : 162
بازدید ماه : 162
بازدید کل : 11912
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1

Alternative content